رمان حرامزاده استانبول نوشته‌ی الیف شافاک

رمان حرامزاده استانبول نوشته‌ی الیف شافاک، روایتی چندلایه و پرچالش از هویت، گذشته‌ی پنهان، و رابطه‌ی پیچیده‌ی نسل‌هاست. این اثر با زبانی شاعرانه اما بی‌پروا، مرزهای تاریخ، خانواده و حافظه را در هم می‌شکند و خواننده را به بازاندیشی درباره‌ی حقیقت و دروغ دعوت می‌کند.


در مرکز داستان، آسیا، دختری نوجوان در استانبول، با مادر و چهار زن دیگر در خانه‌ای زنانه و مرموز زندگی می‌کند. او پدر ندارد؛ یا بهتر است بگوییم، هیچ‌کس درباره‌ی او حرفی نمی‌زند. اما چرا؟ چه رازی در سکوت مادران نهفته است؟ آسیا با وجود ظاهر سرکش و ذهنی پر از شک، عمیقاً جست‌وجوگر ریشه‌ها و پاسخ‌هایی درباره‌ی خودش است.


در سوی دیگر داستان، آرمانوش، دختر یک زن ارمنی‌تبار آمریکایی، که پدر و مادرش از هم جدا شده‌اند، در پی ریشه‌های گمشده‌ی خانواده‌ی پدری‌اش به استانبول می‌آید. دو دختر، با دو پیشینه‌ی تاریخی متفاوت، در کشوری پر از تناقض به هم می‌رسند و قصه‌هایی از گذشته را که سال‌ها دفن شده‌اند، از زیر خاک بیرون می‌کشند.


شفاک با مهارتی خاص، تاریخ پر زخم نسل‌کشی ارامنه را در دل روایتی خانوادگی و زنانه بازگو می‌کند، بی‌آنکه شعار دهد یا حکم صادر کند. زن‌ها در این داستان حامل حافظه‌اند، و زبانشان تنها راه بقا و آشتی است. اما آیا همیشه گفتن بهتر از سکوت است؟ و حقیقت، اگر دیر گفته شود، باز هم حقیقت است؟


در دل زندگی روزمره‌ی استانبول، با عطر ادویه‌ها، آوای اذان، و سایه‌ی خاطرات امپراتوری، داستانی شکل می‌گیرد که خواننده را میان عشق و درد، ریشه و هویت، گذشته و حال سرگردان می‌کند.


پایان کتاب، نه پایان است و نه پاسخ. بلکه آغازی‌ست برای پرسش‌هایی که شاید سال‌ها از آن گریخته‌ایم. آیا می‌توان از نو نوشت؟ از نو فهمید؟ حتی اگر حقیقت، تلخ‌تر از سکوت باشد؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد