سقوط تدریجی انسان زیبا
۱. پرترهای که جان میگیرد
دوریان گری، جوانی زیباست که نقاشیاش توسط هنرمندی به نام بزیل هالوارد کشیده میشود. این پرتره، فقط چهرهاش نیست، بلکه روح او را نیز در خود دارد. دوریان با وسوسه لرد هنری، آرزو میکند که خودش جوان بماند و این نقاشی پیر شود. آرزویش برآورده میشود. او در ظاهر همیشه جوان میماند. اما پرترهاش شروع به انعکاس گناهان و فسادهای درونیاش میکند. تصویر، جان میگیرد و سرنوشت او را رقم میزند.
۲. وسوسه و زوال اخلاقی
لرد هنری نماد نیهیلیسم لذتگراست؛ او دوریان را به زندگی بیاخلاق و پرهیز از پشیمانی دعوت میکند. دوریان بهمرور اخلاقیات را کنار میگذارد و از بیرحمیاش لذت میبرد. اولین قربانی او، سیبیل وین، بازیگری عاشقپیشه است. خودکشی سیبیل آغاز زوال انسانی دوریان است. او هر بار که خطایی میکند، پرترهاش کریهتر میشود. اما دوریان بهجای اصلاح خود، نقاشی را پنهان میکند.
۳. راز نقاشی در اتاق تاریک
دوریان برای پنهانکردن حقیقت زندگیاش، نقاشی را در اتاقی قفلشده نگه میدارد. هیچکس اجازه ندارد آن را ببیند. گذر زمان دیگر بر چهرهاش تأثیری ندارد، اما درونش تیرهتر میشود. تضاد میان ظاهر و باطن او به اوج میرسد. نقاشی، مانند آینهای جادویی، وجدان او را منعکس میکند. این اتاق، سمبل انکار و خودفریبی است.
۴. قتل برای سکوت تصویر
وقتی بزیل حقیقت را درباره نقاشی میفهمد، از دوریان میخواهد توبه کند. اما دوریان، بهجای پذیرش، او را به قتل میرساند. با این جنایت، پرتره بیشتر از همیشه هیولاوار میشود. وجدان خفتهی دوریان بار دیگر بیدار میشود، اما نه برای توبه، بلکه برای ترس. او نمیتواند با چهرهی نقاشی زندگی کند. جنایت بزیل، پایان دوستی و آخرین روزنهی نجات اوست.
۵. فرار از عشق، فرار از خود
دوریان هر تلاشی برای عشق یا مهربانی را با شک و ترس از دستدادن زیبایی رد میکند. او تنهاست، ولی خودخواسته. زیباییاش به طلسمی خطرناک تبدیل شده. عشق برایش تهدید است، نه نجات. آنکس که زیاد از خود فرار کند، سرانجام به پوچی میرسد. وایلد، عشق را با فریبندگی زیبایی در تضاد میگذارد.
۶. نابودی در آینهی حقیقت
در پایان، دوریان از نقاشی متنفر میشود و تصمیم میگیرد آن را نابود کند. او با چاقو به تصویر حمله میکند، اما خود از پا درمیآید. خدمتکاران، پیرمردی زشت را کنار پرترهای جوان و زیبا پیدا میکنند. تصویر دوریان به حالت اول بازگشته و زیباییاش را پس گرفته است. دوریان، در تلاش برای حذف وجدان، خود را نابود کرد. داستان، تراژدی فروپاشی دروغ است.