خلاصه ژرمینال (تمرکز بر داستان و شخصیتها)
رمان ژرمینال نوشته امیل زولا، داستان زندگی سخت کارگران معدن زغالسنگ در فرانسه قرن نوزدهم را روایت میکند. اتین لانتیه، جوانی بیکار، به دهکده معدنی مونسو میآید و در معدن مشغول به کار میشود. او با شرایط غیرانسانی کار، فقر و بیعدالتی مواجه میشود. خانواده موری، بهویژه کاترین، دختری جوان که عاشقانه با شاوال درگیر است، در مرکز داستان قرار دارند. اتین که تحت تأثیر ایدههای سوسیالیستی است، کارگران را به اعتصاب تشویق میکند. اعتصاب ابتدا امیدبخش است، اما با سرکوب کارفرمایان و گرسنگی کارگران به فاجعه میانجامد. روابط عاشقانه، حسادت و درگیریهای طبقاتی داستان را پیچیدهتر میکنند. در نهایت، فاجعهای در معدن رخ میدهد و بسیاری از کارگران جان میبازند. اتین با تجربهای تلخ اما با امید به آیندهای بهتر دهکده را ترک میکند. زولا با توصیفات واقعگرایانه، نابرابریهای اجتماعی و مبارزه طبقاتی را به تصویر میکشد.