نویسنده در اتاق خویش
خلوتگاه نویسنده، میدان نبرد اندیشه و واژه
«نون نوشتن» شرح تنهایی نویسندهایست که میان کلمات و خاموشی، در اتاق خویش نفس میکشد. محمود دولتآبادی در این اثر خودنوشت، با مخاطب بیواسطه حرف میزند. نه رمان است، نه یادداشتهای پراکنده؛ نوعی گفتوگوی درونی و آگاهانه است.
نوشتن در این کتاب، رنج است؛ رنجی که از آگاهی و وجدان برمیخیزد.
سایه سیاست بر دوش قلم
در سراسر کتاب، سنگینی سانسور و نظارت محسوس است. نویسنده، گاه بینام اما همیشه حاضر، از سایههایی مینویسد که سالها بر او افتادهاند. سیاست در اینجا نیرویی بیرونی نیست؛ درون نویسنده نفوذ کرده و تصمیمات او را تحت تأثیر قرار داده است.
بااینحال، مقاومت، خاموش اما پیوسته ادامه دارد.
نوشتن به مثابه بقا
برای دولتآبادی، نوشتن یک فعالیت روزمره یا حرفه نیست؛ راهی است برای زندهماندن، برای بیدار ماندن. هر صفحه، تلاش برای نجات است، نه از مرگ جسم، بلکه از فراموشی، تحریف و خستگی.
او مینویسد تا معنای زندگی را حفظ کند، حتی اگر هیچکس نخوانَد.
نقد فرهنگ، بدون شعار
نویسنده با نگاهی تیز، جامعه روشنفکری، سیاستزدهها، مدعیان ادبیات و حتی خود را نقد میکند. نیش او دقیق است، اما از سر دلسوزی. او از سادهانگاری روشنفکران و جدایی آنان از مردم میرنجد.
در این اثر، نقد در خدمت ساختن است، نه تخریب.
زمان، رفیق خستهی نویسنده
گذشت عمر، خاطرههای ادبیات، دیدارها و جداییها، مثل سیل در ذهن نویسنده جاریاند. او نه نوستالژیک است و نه بیاعتنا به گذشته؛ بلکه با زمان به گفتوگو مینشیند.
زمان در «نون نوشتن» نه یک خط، که دایرهایست از یادها و تأملها.
پایانی که آغاز است
کتاب، به جای پایانبندی کلاسیک، با جملهای از جنس درنگ تمام میشود. گویی نویسنده همچنان در اتاقش نشسته، هنوز دارد مینویسد. «نون نوشتن» پایان ندارد، چون نوشتنِ دولتآبادی هم تمامنشدنیست.
هر بار خواندن، شروعی دوباره برای اندیشیدن است.