روایت ساده و کاربردی برای ذهن روزمره
۱. گذشته دیگر وجود ندارد
تمام خاطرات و حسرتها، فقط در ذهن ما زندهاند. گذشته نه قابل تغییر است، نه واقعی. وقتی در گذشته زندگی میکنی، در واقع در خیالت زندگی میکنی. اکهارت توله میگوید: رنج، حاصل چسبندگی به گذشته است. رها کردن آن، مثل کندن باری سنگین از دوش است. اگر همین حالا را ببینی، رنجی وجود ندارد. ذهن دوست دارد در گذشته بچرخد، اما زندگی، فقط اکنون است.
۲. آینده هنوز نیامده
اضطراب، نگرانی و ترس، معمولاً درباره چیزهاییست که هنوز رخ ندادهاند. ذهن ما عادت دارد سناریوهای وحشتناک از آینده بسازد. توله تأکید میکند که آینده فقط پیشبینی است، نه واقعیت. وقتی در لحظه اکنون باشی، ترس از آینده فرو مینشیند. چون آینده، فقط تصوری در سر است. آزادی واقعی وقتی میآید که در لحظه بمانی و فقط همان لحظه را زندگی کنی.
۳. بدن؛ دروازهای به اکنون
برای خروج از ذهن و ورود به لحظه حال، باید به بدن گوش داد. توجه به تنفس، تپش قلب یا احساس انگشتها، ما را به اکنون بازمیگرداند. اکهارت توله میگوید بدن زنده، حضور است. ذهن، گذشته و آینده است. اگر میخواهی از چرخۀ فکر بیرون بیایی، از طریق حسکردن بدن شروع کن. چون بدن دروغ نمیگوید؛ همیشه در اکنون است.
۴. پذیرش، اولین قدم آزادیست
مقاومت در برابر آنچه هست، درد میآفریند. وقتی بپذیری که وضعیت کنونی همین است، اولین گام را به سوی صلح برداشتهای. پذیرش به معنی تسلیمشدن نیست، به معنی واقعبینیست. توله میگوید: هرچه هست، بپذیر. بعد از آن، اگر لازم بود، عمل کن. ولی تا وقتی که انکار و جنگ با لحظه حال را ادامه دهی، انرژیات صرف رنج میشود، نه تغییر.