رمان «جنگ آخر زمان» نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا

رمان «جنگ آخر زمان» نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا اثری حماسی، سیاسی و مذهبی است که بر اساس واقعه‌ای واقعی در تاریخ برزیل، یعنی شورش کانودوس در اواخر قرن نوزدهم، نوشته شده است

نگاه تاریخی ـ مذهبی

۱. سرزمین سوخته در آستانه‌ی رستاخیز

برزیل در آستانه‌ی مدرنیته و جمهوری‌خواهی، گرفتار بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی است. در دل شمال فقیر و فراموش‌شده، سرزمینی وجود دارد که مردمش از هرج‌ومرج به ستوه آمده‌اند. آنتونیو مشاور، مردی زاهد و کاریزماتیک، با الهام از تعالیم مسیح، امیدی نو در دل این مردمان می‌دمد. او وعده‌ی دنیایی بهتر را در زمین و آسمان می‌دهد. این وعده، آنان را به ساختن جامعه‌ای آرمانی در کانودوس وا می‌دارد. شهری مستقل، بدون مالیات و قانون جمهوری. نطفه‌ی فاجعه در میان ایمان شکل می‌گیرد.


۲. کانودوس، مدینه‌ی فاضله‌ی نجات‌یافتگان

کانودوس تبدیل به مکانی می‌شود که مطرودان و فقرا، خانه‌به‌دوشان و بردگان آزادشده، در آن گرد می‌آیند. آن‌جا دنیای بدون دولت، بدون ظلم و با محوریت ایمان و مهربانی شکل می‌گیرد. اما این پدیده، زنگ خطری برای دولت مرکزی است که آن را ارتجاعی و خطرناک می‌بیند. ارتش برزیل به بهانه‌ی حفظ جمهوری، کانودوس را تهدیدی برای نظم نوین معرفی می‌کند. تضاد میان ایمان عوام و منطق دولت، به تدریج عیان می‌شود. یوسا این شهر را چون شبحی بر فراز تاریخ روایت می‌کند. شهری که قرار بود نجات دهد و در نهایت به خاک و خون کشیده می‌شود.


۳. خبرنگار، چشم بی‌طرف تاریخ

در میان جنگ و ایدئولوژی‌ها، خبرنگاری اسکاتلندی وارد برزیل می‌شود تا به گزارش این شورش بپردازد. او با ذهنی شکاک و علمی، شاهد برخورد میان دو جهان متضاد است. نگاه او بی‌طرف است؛ اما به‌تدریج دل‌باخته‌ی عمق رنج و ایمان مردم کانودوس می‌شود. با مشاهده‌ی خشونت ارتش، وجدانش بیدار می‌گردد. او حلقه‌ی اتصال خواننده با حقیقتِ خاموش‌شده است. حضورش نماد عقلِ متحیر در برابر خشونتِ سازمان‌یافته است. و سؤالی در ذهنش نقش می‌بندد: حق با چه کسی است؟


۴. ارتش، جمهوری و توهم نجات ملی

دولت برزیل با اعزام پیاپی لشکر، به‌دنبال نابودی کانودوس است. شکست‌های ابتدایی، غرور ارتش را لکه‌دار می‌کند. خشونت، قساوت و جنون در صفوف ارتش گسترش می‌یابد. فرماندهان از ملی‌گرایی حرف می‌زنند، ولی در عمل علیه فقیرترین مردمان کشورشان می‌جنگند. وحشی‌گری به نام عقل و نظم توجیه می‌شود. یوسا نشان می‌دهد چگونه دولت‌ها از مفهوم «نجات» سوءاستفاده می‌کنند. و چگونه ترس از ایمانِ ناب می‌تواند منجر به قتل‌عام شود.


۵. ایمان در آتش و خون می‌سوزد

جنگ به نقطه‌ای می‌رسد که دیگر نه فقط کانودوس، که مفهوم ایمان به چالش کشیده می‌شود. آنتونیو مشاور همچنان در برابر خشونت ایستاده، بی‌آن‌که شمشیری در دست داشته باشد. کودکان، پیران، زنان؛ همه در آتش جنگ مقدس دولت ذبح می‌شوند. آرمان‌شهر، به تلی از خاک و اجساد بدل می‌شود. اما ایمان مردم تا آخرین نفس پابرجاست. در نگاه یوسا، این ایمان نه ضعف، که نوعی مقاومت است. مقاومتی که با مرگ نیز از بین نمی‌رود.


۶. روایت یوسا، تاریخ یا افسانه؟

«جنگ آخر زمان» تنها بازسازی یک شورش نیست، بلکه تصویرگری یک فاجعه‌ی معنوی است. یوسا مرز میان تاریخ و افسانه را محو می‌کند. صدای مردم خاموش‌شده را بازمی‌آورد و شکاف عمیق میان قدرت و حقیقت را نشان می‌دهد. روایت چندلایه و پرصداست، چون تاریخ واقعی هیچ‌گاه یک‌صدایی نیست. رمان، بی‌آن‌که داوری کند، ما را در برابر انتخاب قرار می‌دهد. حقیقت در دل تضادها می‌زید، نه در قطب‌بندی‌های ساده. و این‌گونه، جنگ آخر زمان در ذهن ما ادامه می‌یابد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد