رمان «خانه‌ای در خیابان چراغ‌ها خاموش» نوشتهٔ داریوش شایگان

 روایتی فلسفی از گسست هویتی


۱. بازگشت به خانه‌ای خاموش

راوی بی‌نام داستان، پس از سال‌ها تبعید، به خانه‌اش بازمی‌گردد؛ خانه‌ای واقع در خیابان چراغ‌ها خاموش. این بازگشت، نه صرفاً فیزیکی بلکه سفر به اعماق ناخودآگاه است. شایگان با تصویری استعاری از خانه، نماد ذهن و حافظه را می‌سازد. خانه‌ای که دیگر روشنی ندارد، نه به‌خاطر برق، بلکه به‌دلیل خاموشی روح زمان. راوی در این فضا به جستجوی گذشته‌ای برمی‌خیزد که دیگر به او تعلق ندارد. فضای داستان، در حد مرز میان رؤیا و واقعیت، جاری است. خانه، آینه‌ی گسست تاریخی و ذهنی اوست.


۲. هویت؛ میان شرق و غرب

رمان، تقابل میان دو نوع هویت را با مهارتی عمیق ترسیم می‌کند: شرق سنتی و غرب مدرن. شخصیت اصلی، نماد انسانی است که از یک‌سو در فرهنگ ایرانی رشد کرده و از سوی دیگر، از غرب تأثیر پذیرفته است. نه می‌تواند به گذشته بازگردد و نه در حال حاضر جایگاهی دارد. شایگان این وضعیت را نه ضعف، بلکه سرنوشت روشنفکر ایرانی می‌داند. تضاد درونی شخصیت، بازتابی از تضاد جامعه است. گویی او همواره باید میان این دو قطب در رفت‌وآمد باشد. این تضاد، دردناک اما ضروری است.


۳. خاطراتی در مه

راوی در سیر ذهنی خود، به خاطراتی رجوع می‌کند که دیگر روشن نیستند. شخصیت‌های گذشته – مادر، معشوقه، دوستان، و حتی روح پدر – همچون سایه‌هایی گنگ ظاهر می‌شوند. این خاطرات نه با نظم زمانی بلکه با منطق ذهن روایت می‌شوند. در این بازگشت ذهنی، او درمی‌یابد که خودِ گذشته‌اش دیگر وجود ندارد. رمان به‌جای روایت خطی، ساختاری روان‌کاوانه دارد. هر خاطره، لایه‌ای از زخم هویتی را می‌نمایاند. هیچ کدام کامل نیستند، همان‌گونه که هیچ گذشته‌ای تام نیست.


۴. زبان؛ آینهٔ درون

شایگان، زبان را ابزار کشف و ساختن ذهن می‌بیند. نثر او آراسته، اندیشمندانه و سرشار از واژگان فلسفی‌ـ‌ادبی است. جملات گاه پیچیده، اما همواره با ظرافتی شاعرانه شکل گرفته‌اند. زبان در این رمان، فقط رسانه نیست، بلکه جوهر تجربه است. راوی، خود را از طریق گفتار بازمی‌سازد. خواننده باید با دقت و همراهی، این جهان را بکاود. هر جمله، اندیشه‌ای را در خود حمل می‌کند. نثر، همچون آینه‌ای است برای نمایش تلاطم درون شخصیت.


۵. تهران؛ شهری متروک

تهران رمان، شباهتی به شهرهای پرهیاهوی امروز ندارد. شهری خاموش، پوشیده در غبار و مه، که گویی روح خود را از دست داده. خیابان چراغ‌ها خاموش، استعاره‌ای از روشنایی خاموش‌شده‌ی اندیشه و فرهنگ است. حتی آدم‌های شهر، همچون اشباح در خاطرات حضور دارند. زمان در این شهر ایستاده است. گذشته و حال در هم تنیده‌اند. فضا، ریشه‌دار در روان‌شناسی فردی و اجتماعی است.


۶. رمانی برای تأمل

«خانه‌ای در خیابان چراغ‌ها خاموش» رمانی نیست که صرفاً برای داستان‌خوانی باشد؛ اثری است برای مکاشفه و تأمل. شایگان، فیلسوفی است که رمان نوشته، نه رمان‌نویسی که فلسفه‌بافی می‌کند. در هر صفحه، پرسش‌هایی درباره هویت، تعلق، زمان و حافظه مطرح می‌شود. این اثر، مخاطب خاص خود را می‌طلبد؛ کسی که در جست‌وجوی خودِ گم‌شده در تاریخ معاصر ایران است. اثری که باید آهسته و چندباره خوانده شود. هر بار، معنایی تازه آشکار می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد