۱. نوجوانی در کوچههای اهواز
راوی داستان، «خلیل»، نوجوانیست که در محلهای فقیرنشین از اهواز زندگی میکند. او در میان تضادهای زندگی خانوادگی، خشونت پدر، فقر، و محیطی بسته بزرگ میشود. نگاه خلیل به جهان، ناپخته اما سرشار از شور کشف و تجربه است. نخستین بخشهای رمان، بر رصد زندگی روزمرهی مردم جنوب تمرکز دارد؛ از مغازهداران گرفته تا لوطیهای محل. خلیل، نه قهرمان است و نه معترض، بلکه تنها تماشاگریست که آرامآرام بیدار میشود. جوّ داغ و غبارآلود اهواز، تمثیلی از التهاب جامعه در حال خروش است. احمد محمود، با زبان ساده اما تیزبین، زیرپوست جنوب را روایت میکند.
۲. عشق در سایهی شرم و ترس
نخستین تجربههای عاشقانهی خلیل با همسایهاش «نصرت» شکل میگیرد؛ دختری که در عین جسارت، قربانی سنت و تبعیض است. این رابطه، خام و ناپخته، در عین حال عمیق و تأثیرگذار است. خلیل نمیداند چگونه باید با احساساتش روبهرو شود؛ ترس، شرم، و میل در هم تنیده شدهاند. عشق او به نصرت، در تضاد با خشونت پدر و قوانین سختگیرانهی خانه معنا پیدا میکند. نصرت، نمایندهی زن جنوبیِ گرفتار در ساختار مردسالارانه است. عشق آنها محکوم به خاموشیست، اما همین تجربه، خلیل را به بلوغی دیگر سوق میدهد. این بخش، آمیزهای از شور و تلخی است.
۳. زندان؛ دانشگاهِ آگاهی
در بخشی از داستان، خلیل بهدلیل اتهامی سیاسی به زندان میافتد. آنجا با افرادی آشنا میشود که نگاه سیاسیشان متفاوت و روشنتر است؛ از جمله کمونیستها و روشنفکران آن زمان. زندان، برای خلیل یک تحول بنیادین بههمراه دارد: او از نوجوانی سرگردان به جوانی آگاه بدل میشود. آشنایی با واژگانی مانند استثمار، آزادی، و طبقه، ذهنش را تغییر میدهد. احمد محمود، این تغییر را بسیار تدریجی و باورپذیر نشان میدهد؛ بدون شعارزدگی یا تعصب. زندان، در این روایت، به جای تنبیه، نوعی بیدارگریست. بذرهای مبارزه در دل خلیل کاشته میشود.
۴. همسایهها؛ کوچهی بیپایان ایران
«همسایهها» صرفاً نام یک کوچه یا مجموعه خانه نیست؛ بلکه استعارهای از جامعهای در حال گذار است. در این کوچه، همه زندگی میکنند: بازاری، چریک، لوطی، کارگر، زن خانهدار، و کودک. این همسایهها، با آنکه به هم نزدیکاند، گاهی بیگانه و گاهی همدستاند. کوچه محل تنش، گفتوگو، رقابت و گاه همدلیست. روایت احمد محمود، از دل این فضا بیرون میآید: جامعهای که در آستانهی دگرگونی است. همسایهها نه فقط شاهدان تاریخ، بلکه سازندگان آناند. تنوع شخصیتها، بازتاب تنوع فرهنگی، طبقاتی و سیاسی ایران است.
۵. سیاست و سرنوشت انسانهای عادی
در «همسایهها»، سیاست حضور پررنگ اما پنهانی دارد؛ از دستگیریهای شبانه تا جلسات مخفیانهی حزبی. اما تمرکز اصلی، بر تأثیر سیاست بر زندگی افراد عادی است: پدری که کارش را از دست میدهد، زنی که از ترس، شوهرش را لو میدهد. احمد محمود، سیاست را از سطح نظری به سطح زیسته میکشاند. خلیل، بهتدریج درمییابد که سرنوشت او با سیاست گره خورده، حتی اگر نخواهد. رمان، روایتگر همان لحظهی آگاهیست؛ زمانی که فرد درمییابد سکوت، بیطرفی نیست. سیاست، همچون سایهای سنگین، بر سر کوچه و خانه افتاده است.
۶. بلوغ و بیداری؛ از خلیل تا مردم
خلیل، در پایان داستان، دیگر همان نوجوان خجالتی و سرگردان نیست؛ او اکنون کسی است که تصمیم گرفته راهی تازه را در پیش گیرد. بیداری سیاسی و اجتماعیاش، نه لحظهای، که تدریجی و طبیعی بوده است. او نمایندهی نسلیست که میخواهد مقابل سرنوشت تحمیلی بایستد. «همسایهها» به بلوغ اجتماعی بهسان سفری درونی مینگرد. احمد محمود، بدون بزرگنمایی، قهرمانی انسانی، خاکی و باورپذیر میسازد. پایان داستان، باز اما امیدوارانه است؛ با نگاهی به فردایی که ممکن است بهتر باشد. «همسایهها»، صدای طبقهی خاموشیست که آرامآرام زبان میگشاید.