۱. معرفی شخصیت اصلی: مرسو
«بیگانه» داستان زندگی مرسو، یک مرد فرانسوی است که در الجزایر زندگی میکند. او یک مرد عادی است که از نظر عاطفی به نظر میرسد که هیچگونه ارتباطی با دنیای اطراف خود ندارد. مرسو نسبت به بسیاری از وقایع زندگیاش هیچ واکنش عاطفی نشان نمیدهد. از جمله مرگ مادرش که او بهطور سرد و بیاحساس در مورد آن واکنش نشان میدهد. این ویژگیهای عجیب مرسو باعث میشود که او بهعنوان «بیگانه» در دنیای اطرافش شناخته شود. کامو از این شخصیت برای کاوش در مفاهیم فلسفیای چون بیمعنایی و بیتفاوتی به کار میبرد.
۲. بیاحساسی و بیتفاوتی مرسو
یکی از ویژگیهای بارز مرسو در «بیگانه» این است که او به بسیاری از احساسات انسانی بیتوجه است. این بیاحساسی، بهویژه در برخورد با مرگ مادرش، در ابتدا بهعنوان یک ویژگی عجیب شناخته میشود. مرسو با مرگ مادرش بهجای سوگ و اندوه، بیتفاوتی نشان میدهد و این بیتفاوتی او را بهطور مستمر از دنیای اطرافش جدا میکند. این بیتفاوتی بهطور کلی باعث میشود که او نتواند بهطور کامل با انسانها و روابط اجتماعیشان ارتباط برقرار کند. کامو از این ویژگی مرسو برای نقد ارزشها و باورهای جامعه استفاده میکند که انسانها را بهطور ناخودآگاه مجبور به دنبال کردن قواعد و احساسات اجتماعی میکنند.
۳. فلسفه بیمعنایی و ابزوردیسم
آلبر کامو در «بیگانه» به مفاهیم بیمعنایی و ابزوردیسم پرداخته است. مرسو با زندگی خود بهطور خاصی با این مفاهیم روبهرو میشود. او در مواجهه با دنیای بیمعنی و بیاحساس، از جستوجوی یک هدف یا معنای بزرگتر در زندگی خود خودداری میکند. در عوض، او به زندگی روزمره و ساده خود ادامه میدهد، بدون اینکه به دنبال هرگونه پاسخ فلسفی یا معنوی باشد. این بیتفاوتی به معنا و هدف در زندگی، که یکی از اصول اساسی فلسفه ابزوردیسم است، باعث میشود که مرسو بهعنوان یک شخصیت ابزورد شناخته شود که بهطور طبیعی از پذیرفتن محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی سرباز میزند.
۴. قتل و پیامدهای آن
در میانه داستان، مرسو درگیر حادثهای میشود که به قتل یک مرد عرب میانجامد. این قتل برای مرسو که هیچ احساسی نسبت به آن ندارد، کاملاً بیاهمیت است. او به دلایلی غیرمنطقی اقدام به کشتن مرد عرب میکند، که خود نشاندهنده بیتفاوتی مرسو نسبت به دنیای پیرامونش است. در دادگاه، این قتل به دلیل رفتار عجیب و غیرعاطفی مرسو و عدم ابراز پشیمانی از سوی او، بهعنوان یک جنایت شدیدتر از آنچه که در واقعیت بوده است، ارزیابی میشود. این بخش از رمان کاملاً به مفهوم بیمعنایی و شکست اخلاقی در دنیای مرسو اشاره دارد.
۵. برخورد مرسو با جامعه و قانون
در دادگاه، مرسو در مواجهه با قانون و جامعه قرار میگیرد که برایش مفاهیمی چون انصاف و عدالت دارند. اما مرسو از دیدگاه جامعه بهعنوان فردی بیگانه شناخته میشود، چرا که هیچگونه همدردی یا احساساتی نسبت به جرم خود ابراز نمیکند. او نمیتواند خود را در چارچوبهای اجتماعی ببیند و در نتیجه، سیستم قضایی و اجتماعی به او بهعنوان یک تهدید جدی نگاه میکنند. این برخوردها از نگاه کامو نشان میدهند که انسانها در دنیای معاصر مجبورند با مجموعهای از قوانین و نظامها زندگی کنند که معمولاً درک و پذیرش آنها برای افراد مانند مرسو دشوار است.
۶. پذیرش مرگ و حقیقت بیپایان
در انتهای رمان، مرسو در زندان با حقیقت مرگ روبهرو میشود. او درک میکند که زندگی هیچ معنای ابدی ندارد و در نهایت همه چیز به مرگ ختم میشود. او بهطور قطع به این نتیجه میرسد که زندگی باید بهطور کامل در لحظههای حال زندگی شود، چرا که در نهایت همه انسانها به همان سرنوشت واحد مرگ دچار خواهند شد. این پذیرش، درک مرسو از بیمعنایی و حقیقت مرگ، او را به یک نوع آزادی ذهنی میرساند که در آن، هیچچیز برایش نگرانکننده یا بیمعنی نیست. این لحظه از رمان نشاندهنده تأثیرات فلسفه ابزوردیسم است که کامو به آن پایبند است.
رمان «بیگانه» اثر آلبر کامو یکی از آثار برجسته فلسفی است که به بررسی مفاهیم بیمعنایی، آزادی و ابزوردیسم در دنیای مدرن میپردازد. کامو با این اثر به ما یادآوری میکند که انسانها در مواجهه با دنیای بیمعنی و مرگ باید بهنوعی از حقیقت زندگی و مرگ دست پیدا کنند