۱. جنگ داخلی اسپانیا؛ داستانی در دل جنگ
«زنگها برای که به صدا درمیآیند» در خلال جنگ داخلی اسپانیا میگذرد و داستان گروهی از داوطلبان آمریکایی است که در ارتش جمهوریخواه برای مبارزه علیه نیروهای فاشیستی فرانکو میجنگند. رمان از دیدگاه رابرت جوردن، مهندس انفجار و داوطلب ارتش جمهوریخواه، روایت میشود که مأموریتی حساس برای خرابکردن یک پل راهآهن در پشت خطوط دشمن دارد. همینگوی با انتخاب این زمینه تاریخی، به نمایش بحرانهای شخصی و اخلاقی در دل جنگ پرداخته و در کنار آن، به نحوهای که جنگ بر روان انسانها اثر میگذارد، تمرکز دارد. جنگ داخلی اسپانیا با تضادهای سیاسی و انسانی خود، بهعنوان یک بستر برای بررسی مفاهیم بزرگتر نظیر فداکاری، عشق و مرگ استفاده میشود.
۲. رابرت جوردن و تضادهای درونی
رابرت جوردن، شخصیت اصلی داستان، درگیریهای درونی بسیاری دارد. او از یک سو به آرمانهای جمهوریخواهان ایمان دارد و از سوی دیگر، از خشونت و جنایتهای جنگی متنفر است. او مردی با ضمیر آگاه است که میداند اعمال او میتواند به مرگ بیگناهان منجر شود. جوردن تلاش میکند تا معنای واقعی فداکاری و وظیفه را در درگیریهای درونی خود بیابد، در حالی که در جنگی بیرحم مجبور به انجام کارهایی است که ممکن است با باورهایش مغایرت داشته باشد. در این میان، او به نوعی از بیتفاوتی به زندگی و مرگ دچار میشود، اما همچنان جستوجوی معنای زندگی در قلب جنگ ادامه دارد.
۳. عشق در دل جنگ
در طول مأموریت، رابرت با ماری، یک زن جمهوریخواه، آشنا میشود و میان آنها رابطهای عاطفی شکل میگیرد. این رابطه، که در دنیای وحشی جنگ به وجود میآید، نمادی از جستوجوی انسانها برای یافتن امید و زیبایی در دل سیاهیهاست. عشق میان رابرت و ماری، حتی در فضای پر از ترس و مرگ، بهعنوان یک لحظهی ناب و فراموشنشدنی در داستان نمایان میشود. این عشق نه تنها در برابر واقعیت جنگ، بلکه در برابر مرگ و از دست دادنها مقاومت میکند. اما در نهایت، این عشق نیز در سایهی جنگ و واقعیتهای آن تحت فشار قرار میگیرد و بهطور نمادین نشان میدهد که حتی در میان خشونتهای بیپایان، انسانها در جستوجوی دلبستگی و محبت هستند.
۴. فداکاری و مرگ
یکی از مفاهیم کلیدی این رمان فداکاری است. رابرت جوردن و دیگر شخصیتهای داستان در موقعیتهای مختلف باید تصمیمات دشواری بگیرند که در نهایت به فداکاریهای بزرگ و گاهی مرگ آنها میانجامد. در میانهی جنگ، انسانها مجبور به انتخاب میان آرمانها و بقا میشوند. رابرت میداند که احتمال کشته شدنش بسیار زیاد است و همین امر باعث میشود که او به فدای هدف بزرگتری یعنی نابودی پل و جلوگیری از پیشروی نیروهای دشمن فکر کند. مرگ در این رمان بهعنوان یک واقعیت اجتنابناپذیر نه تنها در سطح جنگ، بلکه در سطح فردی نیز نشان داده میشود. انسانها در دل جنگ با مرگ و فداکاریها درگیر هستند.
۵. شکست و ناامیدی
در نهایت، مأموریت رابرت جوردن به شکست میانجامد. پل خراب میشود، اما پس از آن جوردن دچار آسیب میشود و به محاصرهی دشمن درمیآید. این شکست نه تنها در سطح عملیاتی بلکه در سطح فلسفی نیز به چشم میآید. او که در ابتدا خود را فردی با هدف و آرمان میدید، حالا احساس میکند که آرزوهایش بیثمر بودهاند. همانطور که جنگ در نهایت انسانها را به بینتیجه بودن اهدافشان میرساند، رابرت نیز به این حقیقت تلخ پی میبرد که فداکاری و هدفهای بزرگ در برابر دنیای بیرحم جنگ نمیتوانند تضمینی برای پیروزی و موفقیت باشند.
۶. تداوم زندگی در برابر مرگ
در پایان داستان، رابرت جوردن با مرگ روبهرو میشود، اما در لحظات پایانی زندگیاش، همچنان بر تلاشهایش برای پیروزی جمهوریخواهان تأکید دارد. او به رغم همهی شکستها و فاجعهها، با خود میاندیشد که مبارزهاش برای آزادی و عدالت در دل جنگ ارزشمند بوده است. همینگوی در اینجا با نشان دادن مرگ رابرت، بهطور نمادین یادآور میشود که جنگ ممکن است هر چیزی را نابود کند، اما ارزشهای انسانی و امید به یک دنیای بهتر همچنان در دل انسانها باقی میماند. مرگ او نه بهعنوان یک پایان، بلکه بهعنوان یک نشانه از تداوم تلاشهای انسانی در برابر ظلم و بیعدالتی، دیده میشود.
«زنگها برای که به صدا درمیآیند» یکی از آثار برجستهی ارنست همینگوی است که نه تنها بهطور واقعگرایانه به مسائل جنگ پرداخته، بلکه ابعاد فلسفی و انسانی آن را نیز بررسی کرده است