رمان «نود و سه» (Quatrevingt-treize) اثر ویکتور هوگو

۱. فرانسه، در طوفان انقلاب

سال ۱۷۹۳ است؛ انقلابی خونین در فرانسه غوغا می‌کند. جمهوری‌خواهان در پاریس قدرت را در دست گرفته‌اند، اما در ناحیه‌ی واندی، سلطنت‌طلبان با شورش مسلحانه برخاسته‌اند. هوگو خواننده را به بطن نبردهای سیاسی و اعتقادی می‌برد. این اثر تاریخی نیست، بلکه تصویری اخلاقی از کشاکش وجدان و عقیده است. روایت از دید جمهوری‌خواهان و سلطنت‌طلبان پیش می‌رود. خشونت انقلاب و درگیری‌های طبقاتی در هر صحنه جاری است. هوگو نگاه بی‌طرفانه ندارد؛ اما به انسانیت دو سوی نزاع وفادار است. فضای اثر پر از بار دراماتیک، جدل‌های فلسفی و تقابل قدرت و اخلاق است.


۲. سیموردن: نماد عدالت انقلابی

سیموردن، کشیشی جمهوری‌خواه و انقلابی است که به اصول خشک انقلاب باور دارد. او پدرگونه، اما سختگیر با گوان، فرزندخوانده‌اش رفتار می‌کند. او عدالت را حتی بر مهر ترجیح می‌دهد. سیموردن معتقد است که انقلاب باید بی‌رحم باشد تا به نتیجه برسد. اما در دلش همچنان ایمان مسیحی و اخلاق انسانی موج می‌زند. تضاد درونی او از جذاب‌ترین لایه‌های رمان است. او در برابر عواطف می‌ایستد، اما هوگو نشان می‌دهد که در نهایت عدالت بی‌عاطفه هم می‌شکند. در لحظه‌ای حیاتی، تصمیم سختی می‌گیرد که مسیر رمان را تغییر می‌دهد.


۳. گوان: فرزند میان دو آتش

گوان، پسر سیموردن، فردی است که میان شور انقلابی و حس انسان‌دوستی گرفتار آمده. او همزمان فرمانده انقلابی و مردی عاشق زندگی است. گوان نماینده نسل جدید انقلاب است: مومن، اما با تردیدهایی اخلاقی. او درگیر مأموریتی دشوار در سرکوب شورش واندی است. هنگام ربودن یک کشتی سلطنت‌طلب، به رحم و شفقت روی می‌آورد. گوان به تدریج درمی‌یابد که انقلاب بدون انسانیت، هیولایی بی‌چهره است. در تصمیمی مهم، جان اسیران را نجات می‌دهد. این عمل تقابل بین قانون و وجدان را به اوج می‌رساند.


۴. لانتناک: اشرافیِ سرسخت و اندیشمند

مارکی دو لانتناک، رهبر سلطنت‌طلبان، چهره‌ای کاریزماتیک و پیچیده دارد. او اشراف‌زاده‌ای وفادار به پادشاه است، اما دچار تردیدهای درونی می‌شود. برخلاف کلیشه‌های ساده، هوگو لانتناک را دیو نمی‌سازد. او بی‌رحم است، اما اخلاقی خاص خود را دارد. در لحظه‌ای شگفت‌انگیز، جان سه کودک را نجات می‌دهد و با این کار تضادی بنیادین در شخصیتش پدیدار می‌شود. او در نهایت تسلیم جمهوری‌خواهان می‌شود. اما این تسلیم، فروپاشی افتخار نیست؛ نوعی تسلیم در برابر حقیقت انسانی است. لحظه‌ی اعدامش از تأثیرگذارترین صحنه‌های اثر است.


۵. کودکانی که تاریخ را نجات می‌دهند

در میانه جنگ و خون، سه کودک بی‌گناه در قلب رمان جای گرفته‌اند. آن‌ها نماد امید، صلح و آینده‌اند. گوان با نجات آن‌ها، در واقع روح انسان‌دوستی انقلاب را نجات می‌دهد. تصمیم او برای نجات کودکان، مسیر داستان را به‌سوی رهایی اخلاقی می‌برد. این کودکان بی‌دفاع، صدای خاموش مردمی‌اند که قربانی خشونت سیاسی شده‌اند. آن‌ها در مرکز تقابل لانتناک و گوان قرار می‌گیرند. نجاتشان سبب محاکمه دوباره معنای «عدالت» در ذهن سیموردن می‌شود. آن‌ها چکیده‌ی پیام نهایی هوگو هستند: زندگی، حتی در جنگ، باید بر سیاست اولویت یابد.


۶. نود و سه؛ عددی سرنوشت‌ساز

عنوان رمان به سال ۱۷۹۳ اشاره دارد؛ سالی خونین در تاریخ فرانسه. این سال مظهر پیروزی و جنون هم‌زمان انقلاب است. هوگو از این عدد، استعاره‌ای فلسفی ساخته است. «نود و سه» سالی است که انسان میان عدالت و خشونت، وفاداری و جنایت، در نوسان است. در پایان رمان، خواننده نه با پیروزی، بلکه با تأملی اخلاقی مواجه می‌شود. همه شخصیت‌ها با فداکاری و انتخاب‌های دشوار روبه‌رو شده‌اند. در نود و سه، انقلاب تنها یک رویداد سیاسی نیست؛ آزمایشی برای انسانیت است. هوگو، با نثری باشکوه، از این سال حماسه‌ای انسانی می‌سازد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد