این رمان، یکی از مهمترین آثار اجتماعی فارسی در قرن بیستم است که با نثری داستانی و نگاهی دقیق، تقابل عشق، تعهد، هوس و سنت را در زندگی یک مرد ایرانی روایت میکند
۱. خانهای پر از نظم و غرور
در شهر کرمانشاه، حاج فتوحی، پارچهفروش مذهبی و خوشنام، با همسرش آهو خانم زندگی میکند. خانهشان سرشار از نظم، احترام و روابط سنتیست. آهو خانم، زنی باوقار، خانهدار و وفادار است. حاجی، گرچه مقتدر، اما در خانه احترام ظاهری دارد. زندگی آنها آرام اما بیروح است؛ مثل خانهای بدون موسیقی. هیچچیز تغییر نمیکند، تا اینکه پای زن دیگری باز میشود. طوفانی در راه است.
۲. ورود زن جوان؛ لحظهی لغزش
زنی به نام هما، بیوهای جوان و زیبا، وارد زندگی حاج فتوحی میشود. او بیپناه است و از حاجی کمک میخواهد. حاجی ابتدا از سر دلسوزی، اما بهتدریج با نگاه مردانهاش فریب زیبایی او را میخورد. هما نه فقط زیبا، که پرشور و پرحرف است؛ نقطهی مقابل آهو. او نفس تازهای در زندگی حاجی میدمد. حاجی، کمکم دل میبازد. هوس، آرام اما بیامان، جای عقل را میگیرد.
۳. دومین زن، و آغاز تزلزل
حاج فتوحی، بیتوجه به نظر خانواده و آهو خانم، هما را به عقد موقت خود درمیآورد. خانهی دوم تشکیل میشود؛ اما نه در سکوت، که در خشم، نفرت و شکاف. آهو خانم تحقیر میشود، اما سکوت میکند. فرزندان نیز در میانهی کشمکش گیر افتادهاند. حاجی، میان دو زن، دو جهان و دو خواسته سرگردان است. نه توان ترک هما را دارد، نه جرئت مواجهه با آهو. مردی که همیشه مقتدر بود، حالا گرفتار شده.
۴. جدال دو زن، نبرد دو سبک زندگی
آهو خانم، با غرور خاموش و سکوت سختگیرانهاش، از موقعیت سنتی خود دفاع میکند. هما اما، با شور جوانی و صراحت، برای جایگاهش میجنگد. این نبرد، فقط نبرد دو زن نیست؛ جدال سنت و تجدد است. حاجی میان آن دو، به جای آنکه قضاوت کند، بیشتر فرار میکند. تکهتکه شدن خانواده، تأثیر خود را روی همه میگذارد. و شهر، ناظر خاموشی است که فقط شایعه میسازد.
۵. فروپاشی اقتدار مردانه
حاجی، که همیشه با عزت و اعتماد نفس در بازار قدم میزد، حالا سایهای از گذشتهاش است. اطرافیانش با شک نگاه میکنند، آبرویش ترک برداشته. او دیگر تصمیمگیر نیست؛ اسیر تصمیمات عاطفی و اجتماعی است. دو زن در دو سوی میدان ایستادهاند، و حاجی در میانه میدان شکست. حتی فرزندانش دیگر به او اعتماد ندارند. مردی که میخواست «دو زندگی» داشته باشد، حالا در هیچکدام جایی ندارد.
۶. پایان تلخ، سکوت طولانی
در پایان، هما میرود، اما چیزی درست نمیشود. آهو خانم میماند، اما دیگر آن زن پیشین نیست. خانه همچنان پابرجاست، اما گرما رفته. حاج فتوحی، نه قهرمان است، نه قربانی؛ فقط مردیست که خودش را نشناخت. رمان با سکوتی سنگین پایان مییابد؛ سکوتی که از دل فریادهایی طولانی آمده. «شوهر آهو خانم»، تصویری از مردیست که میان دو زن، در نهایت خودش را باخت.